همـین کـه یک کنسرت، خواجه در ابریشم ما در گلیم همای دقیقاً شب چهارشنبهسوری برگزار شود، خودش دلیلی کافیست به منظور اینکه ساعتها زودتر، خودت را بـه شـهر و سالن محل برگزاری برسانی کـه به غروب و انفجارها برنخوری!
کنسرت درون یکی از مجموعههای تازهتأسیس درون شمال کشور، مجتمع “مـیزبان”، برگزار شد. خواجه در ابریشم ما در گلیم همای کنسرتی کـه مثل خیلی از برنامـههای خارج از ایران، هم اجرای موسیقی بود و هم سرو شام؛ بـه علاوه، آتشبازی ویژه چهارشنبهسوری هم اجرا شد.
به روال معمول اکثر کنسرتهای ایرانی، بعد از تأخیر ۴۵دقیقهای، مجری روی صحنـه آمد و توضیحاتی را درباره چهارشنبهسوری و پیشینـهی آن درون شاهنامـه فردوسی، داستان سیـاوش، بیـان کرد و کمـی بعد تر، ساعت هشت، دقیقاً یک ساعت بعد از زمان وعده داده شده، همای و گروه مستان بـه روی صحنـه آمدند که تا بعد از خوشآمدگویی، کنسرت را با “پناه پستی و بلندی تویی” شروع کنند.
مـیلاد عباسی، دف، محمود نوذری، سنتور، مـیلاد علیپور، تار، مسلم علیپور، کمانچه، پاشا هنجنی، نی، سعید فهیمـی، نی، و ماهور زمانپور، تمبک و جیمبی، اعضای گروه مستان درون این کنسرت همای بودند.
سازها کوک را بـه ماهور تغییر دادند و مسلم علیپور، داشت با کمانچهاش کمـی درون ماهور مـینواخت، کـه صدای صحبت مردم کـه از ابتدای کنسرت، همراه موسیقی شنیده مـیشد، طاقت همای را نیز بـه سر آورد و از علیپور خواست ساز نزند، رو بـه مردم کرد وگفت: خواجه در ابریشم ما در گلیم همای اگر مـیخواهند حرف بزنند، ما بیـاییم پایین… یکی دو دقیقه بعد، سکوتی درون سالن حاکم شد کـه البته حیف کـه …
آواز با شعر “بیدار شدم بـه خواب دیدم خود را…” شروع شد و به تصنیفی رسید که: “خواجه درون ابریشم و ما درون گلیم…”؛ مردم هم درون مصرع “عاقبت ای دل همـه پا درون گلیم”، همای را همراهی مـید.
بعد از تمام شدن تصنیف، انگار همای همچنان آرام نگرفته بود و صداهای مزاحم آزارش مـیداد، دوباره تذکر داد، اما این بار به منظور کودکانی کـه به طرز عجیبی هم تعدادشان زیـاد بود و هم جیغ و گریـه و فریـادشان، کـه یک برنامـه موسیقی را بـه یک مـهمانی خانوادگی شبیـه کرده بودند. خواجه در ابریشم ما در گلیم همای خواستهء همای، کاملاً بـه حق بود و این مشکلی هست که درون بیشتر کنسرتهای سنتی و ایرانی داریم، کـه صدای گریـه و جیغ کودکان، همـیشـه مانع تمرکز گروه و مردم مـیشود. البته این هم مانند تذکر قبلی، بعد از گذشت مدت کمـی، بـه فراموشی سپرده شد…
کوکها عوض شد و “من بی مـی ناب زیستن نتوانم…” درون افشاری نوا و پس از آن، “تا کی غم آن خورم کـه دارم یـا نـه؟” روی تم آذری، اجرا شد.
مـیلاد عباسی، چند دقیقهای را با دف، بـه تکنوازی و هنرنمایی پرداخت کـه بارها مورد تشویق و ابراز احساسات مردم قرارگرفت.
تصنیف بعدی، “دیوانـه چو دیوانـه ببیند خوشش آید” بود و سپس، مردم، تکنوازی نی پاشا هنجنی را تشویق د.
بعد از آواز “یک حال پریشانی مبهم دارم…” تصنیف “دیوانـهتری” با همخوانی مردم درون مصرع “به خدا از من دیوانـه تو دیوانـهتری” اجرا شد.
مثل هر خوانندهی دیگر، همای از این همراهی و همخوانی مردم و هوادارانش با خودش، خیلی لذت مـیبرد و تقریباً درون هر قطعهای، خواندن بخشی از آن را بـه مردم واگذار مـیکرد.
این بار همای با سهتارش شروع بـه نواختن کرد و “ای دل ساده بکش درد…” اجرا شد.
“بگذار کـه گیسوی پریشان تو را شانـه کنم” قطعهی بعدی و “به دادم برس” هم بعد از آن با همراهی مردم خوانده شد.
پیش از تکنوازی نسبتاً طولانی ماهور زمانپور با تمبک کـه مورد تشویق چندبارهی تماشاگران قرار گرفت، گروه مستان، تصنیف محبوب “شیرینلب” را اجرا د.
قطعهی ضربی، مقدمـهی آهنگ بعدی بر شعر فریدون مشیری، “گرگ خیرهسر”، بود.
“بی من مخور ” هم اجرا شد و اما بعد از نزدیک دو ساعت اجرا، انگار هنوزی نمـیخواست سالن را ترک کند.
فریـادهای “در شب گیسوان تو”ی مردم و صحبت همای و اعضای گروهش، بـه اجرای همـین قطعه رسید کـه فضای پرهیجان و شادی کنسرت را به منظور دقایقی، آرام کرد.
همچنان صدای کودکان، کـه در این شرایط، اصلاً خوشایند نیست و چه بسا آزاردهنده هم هست، بـه گوش مـیرسد و انگار همای هم دیگر امـیدی بـه تذکر ندارد.
بعد از سنتورنوازی محمود نوذری و چند جمله آواز همای، تصنیف مـیهنی “سرزمـین بیکران” اجرا شد.
به نظر مـیرسید این بار دیگر کنسرت بـه پایـان رسیده باشد و اما نـه…
همای و گروه مستان، به منظور اجرای چند آهنگ گیلکی بـه صندلیهایشان بازمـیگردند و “لیلی لیلی” و “مشتی گلمار” و … را اجرا مـیکنند که تا هیجان سالن این بار بـه اوج برسد و احتمالاً مردم به منظور آتشبازی کـه قرار بود پیش از سرو شام درون محوطه مجموعه مـیزبان، اجرا شود، آماده شوند.
کنسرت همای و گروه مستان بعد از بیش از دو ساعت اجرای بدون آنتراکت، بـه پایـان رسید و اعضای گروه هم کنار مردم، بـه تماشای آتشبازی پرداختند و پس از سرو شام،انی کـه آلبومهای همای را خریده بودند، به منظور امضا و عیـادگاری درون لابی منتظر بودند.
[بابلسر، مـیزبان همای شد | همآهنگ خواجه در ابریشم ما در گلیم همای]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 16:00:00 +0000